چند قرنی بیشتر از مهاجرت آریاییان ب ایران نگذشته بود ک مردم خواستار ترک خرافات شدند.
فردی ب نام " زردشت " ایشان را ب آیین تازه ای دعوت کرد و آیین مغان را برانداخت.
او خود را فرستاده ی خدای خوبی و روشنایی معرفی کرد و ادعا داشت، آیین اش
را از " اهورا مزدا " دریافت کرده و آمده تا جهان را از تیرگی پاک کند و ب سوی نور ببرد.
زمان تقریبی زندگی زرتشت
از آنجا ک این قوم در روزگاران قبل از تاریخ می زسیته اند تاریخ دقیقی را نمی توان برای آن تعیین کرد.
زبان "گاها" بسیار قدیمی ست و ب زبان "ریگ ودا" (ک سرایش آن را از 1700 پ.م ب بعد دانسته اند)
بسیار نزدیک و وابسته است.
بنابراین تصویری ک از جهان می دهد یک تصویر عصر حجری ست. البته شاید ب سبب محافظه کاری ادبی باشد !
البته این احتمال هم هست ک قوم اوستایی( یعنی قبیله ی خود زرتشت، ک ب علت نداشتن نام، آن را اینگونه می نامیم)
یک قوم تهی دست و پرت افتاده بودند و ب همین سبب ب سرعت تحت تاثیر پیشرفت های عصر مفرغ قرار نگرفته بودند.
بنابراین تنها با حدس و گمان می توان گفت زرتشت تقریبا در زمانی میان سال های 1500 تا 1700 پس از میلاد
می زیسته است.
اما تاریخ تولد زرتشت در تاریخ سنتی شان اینطور آورده شده است؛
عمر جهان دوازده هزار سال است، ک خود ب چهار دوره ی 3 هزار ساله تقسیم می شود:
در 3هزاره ی اول؛ گیتی روحانی یا مینوی بود.
در 3هزاره ی دوم؛ اهریمن بر جهان سلطه یافت.
در 3هزاره ی سوم؛
در سرآغازش: کیومرث آفریده شد ک 30 سال عمر کرد. تخمه ی او 40 سال در خاک پنهان بود
تا آنکه نخستین جفت آدمی ب نام "مشی" و "مشیانه" در هیأت دو گیاه از آن بر آمدند.
در مرحله ی بعدی: با حکمفرمایی "اژی دهاگه" سپری شد ک خود جادوگر و عامل اهریمن بود.
و در بخش آخر: "فریدون" بر "اژی دهاگه" پیروز شد و او را در البرز کوه ب بند کشید تا نوبت ب "کِی ویشتاسپه" (کی گُشتاسب)
رسیدو با گذشت 30 سال از سلطنت او این بخش نیز ب اتمام رسید.
در 3هزاره ی چهارم؛ زرتشت ب دنیا آمد.
(مزدا پرستی در ایران قدیم؛ کریستین سن از صفحهء 25 با تلخیص)
بنا بر گفته ی کتایون مزداپور در حال حاضر در کتاب زرتشتیان، رقم 3739 ک با نام سالشمار آیینی زرتشتیان ( ک برابر با 1380
شمسی و 2001 میلادی و 1370 یزدگردی ست) امروزه مورد قبول اغلب موبدان ایران می باشد.
(زرتشتیان، کتایون مزدا پور، صفحهء 15-16)
مکان زرتشت
درباره ی مکان وی اختلاف نظر بسیار هست.
در اوستا از جایگاه او ب نام " ایرانویج " یاد شده است ک برخی آن را آذربایجان و برخی دیگر آسیای مرکزی و ناحیه ای میان هندوکش
و هامون و هیرمند تا زرنگ و رخج دانسته اند.
(همان)
پدر و مادر و فرزند و همسران زرتشت
بنا بر برخی آگاهی های تاریخی نام خاندان او " سپتمه " بوده است.
مادرش: "دوغدو" دختر "فری هیم روا"
پدرش: "پوروش اسب" نام داشته است.
نام خانوادگی وی: "اسپنتمان" بوده است.
وی چهار برادر داشته است.
او سه بار ازدواج کرده است
از دو همسر اول خود یک پسر و سه دختر و از همسر دومش دو پسر داشته ک ظاهرا از همسر سوم خود فرزندی ندارد.
(گزیده های زادسپرم، فصل 9، بند3)
روحانیت و پیامبری
وی از اوان کودکی شعر می سروده است و تنها کسی ست ک ادعا می کند روحانی ای واجد الشرایط است.
پرورش روحانی از همان زمان کودکی اینان انجام می شده و چون آگاهی از فن نگارش نداشتند
بسیاری از مطالب شفاهی بوده است.
ایرانیان بر این باور بودند ک انسان در پانزده سالگی بالغ می شود و گویا زرتشت نیز در همین سن
ب جرگه ی روحانیون می پیوندد.وی در کتاب " گاهان " خود را وئدمنه یعنی دانا خوانده است.
در سی سالگی بود ک ب زعم زرتشتیان ب کمال همپرسی(وحی) نائل می شود.
در یکی از بخش های گاهان(یسن 43) ب این رویداد بزرگ اشاره شده است.
در متنی پهلوی نیز ب این گزارش اشاره ای شده. در این متن آورده شده است:
زرتشت در بین مردمان برای برگزاری جشن بهاری حاضر شده بود. بامدادان ب ب سوی رودخانه ای رفت
تا برای تهیه ی هئومه آب بیاورد وی ب درون رودخانه رفت تا از وسط آن آب بیاورد و در حال بیرون آمدن
از آب ک عنصری تطهیر کننده است ب شهود نائل آمد.
وی در کرانه ی رود موجوداتی نورانی دید ک خود را وهومنه معرفی کردند.
وهومنه او را پیش اهورا مزدا و پنج شخصیت نورانی دیگر برد
ک در نزد آنان وی ب سبب نور زیاد ایشان او سایه ی خود را بر روی زمین ندید.آنگاه از این هفتگانه رسالتش را دریافت کرد.
(بویس مری صفحهء 42)
و اما سخن نویسنده و نقد بر این داستانها
در ادامه ی مطلب ...